دلنوشته عاشقانه عشق معمولی
نوید عذابی می شوند ، که تمنای فراموشی می کنم .
عشق ..
هراسی دارد که رخسار را به رنگ خود آذین می کند و جار رسوایی می دهد .
روزگاری ست که عاشق شدن ، معمولی شده است و هر کسی ، گاه بیش از چند تا عشق دارد .
عجیب است برای عشق ...
گاه افرادی هستند که پایبند به یک عشق اند و آنقدر محکم بر زمین کوبیده می شوند که توان شانه زدن موهای خود هم ندارند .
ترس یعنی شکستن !!
خیالم اینست که معمولی نباشم ..
جرات زندگی بگیرم و شهامت شکستن نداشته باشم .
بگذار دیگران مرا از پا در بیاورند ولی من ... پای عشق هستم و نابغه می شوم .
خام تنش های هوس نمی شوم .
می خواهم کشمکش و استرس های واقعی عشق را تجربه تر کنم .
تا خدا هست ...
من به عشق ایمان دارم و معمولی نمی شوم .