دانلود رمان عاشقانه دردم
قسمتی از متن این رمان:
-خانم... خانم عزیز ...شما نمیتونین همینطوری سرتونو بندازین پایین وارد
اتاق رییس بشین ، اقای مهندس الان وقت ندارن...!
بی توجه به تذکرش وارد اتاق شدددم ، دنبالم اومد و رو به اون گفت: اقای
مهندس من بهشون گفتم که وقت شما...
سرشو باالا گرفت و نگاه خالی و بی روح و بی تعجبش و از روی صورت من
به چشمهای خانم شکوری دوخت و گفت: شما بفرمایید خانم شکوری...
شکوری چشم غره ای بهم رفت واز اتاق خارج شد.
دسته گلم رو روی میز گذاشدتم . روی صندلی جلوی میزش نشستم وبه
چشمهاش خیره شد.
خشک گفت: امری داشتید...
برای دانلود رمان با لینک مستقیم و به صورت pdf روی لینک زیر کلیک کنید: