loading...
سایت عاشقانه 98لاو
قوانین

آخرین ارسال های انجمن
mahya2020 بازدید : 2373 پنجشنبه 12 مرداد 1396 نظرات (0)

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است

شور دیدار تو اگر شعله به دل‌ها بكشد
رود را از جگر كوه به دریا بكشد

گیسوان تو شبیه ‌است به شب اما نه!
شب كه اینقدر نباید به درازا بكشد

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بكشد

عقل، یكدل شده با عشق، فقط می ‌ترسم
هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد

زخمی كینه‌ ی من! این تو و این سینه‌ی من
من خودم خواسته‌ام كار به اینجا بکشد

یكی از ما دو نفر كشته به دست دگری‌است
وای اگر كار من و عشق به فردا بكشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد

#فاضل نظری

#غزل جدید
 

mahya2020 بازدید : 473 چهارشنبه 27 آبان 1394 نظرات (0)

اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است

اینکه  از دور تماشا کنمت سنگین است

در دلم باشی و حاشا کنمت سنگین است

 

بعد هر بغض که شاعر بشوی می فهمی

هر کجای غزلم جا  کنمت سنگین است

 

تلخ باشی و دم از واژه ی شیرین بزنی

پشت هر قافیه پیدا کنمت سنگین است

 

هی نخوابی و دلم شور دلت را بزند

او برانگیزد و پروا  کنمت سنگین است

 

نکند فاش شود پیش کسی غربت ما

ترس از این قصه که رسوا کنمت سنگین است 

 

نقش چشمان تو در قتل دلم مشهود است

شب ب شب  از سر دل وا کنمت سنگین است..

عاشقانه

 

mahmood1 بازدید : 1125 چهارشنبه 15 مهر 1394 نظرات (0)
گفته بودی که دگر زلف پریشان نکنی
گفته بودی که دگر زلف پریشان نکنی
ماه را روز و شب چارده حیران نکنی
 
تو مگر قول ندادی ندهی مو به نسیم
دل عشاق به یک زلزله ویران نکنی
 
نذر کردی که نبندی بغل پنجره تا
شهر ویران مرا قمصر کاشان نکنی
 
مادر از بچگیم داد مرا بیم نزاع
رو برو کودک ما با صف مژگان نکنی
 
ای گران ناز چگونه دل تو می آید
مشتری آمده نازت کمی ارزان نکنی
 
هوس سیب نکن فصل انار است انار
پی این میوه مرا راهی لبنان نکنی
 
تو اگر در بلد کفر به مسجد بروی
این محال است که یک شهر مسلمان نکنی
 
با همان خنده ی داغت به خدا گرم شدم
خانه ی گرم مرا باز زمستان نکنی
 
چون ز یک قصه شدآغاز به خودم میگویم
تا تو باشی هوس خواندن رمان نکنی  ...
 
«سیدحجت بحرالعلوم»
hamoonjonoon بازدید : 1360 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (6)

نوروزنامه ي هامون

مست از می نوروز کنم خانه تکانی

نیک است اگر خانه تو از خاک رهانی

امشب تو بیا خویشتن از خاک رها کن

تا خاک بود مستی نوروز ندانی

خوشحال شدم از نفس گرم بهاران

از لحظه ي بلبل كه به گل ها گذراني

از بوي خوش گل همه در دامن مستي

در شادي نوروزي ما نيست كراني

 

ادامه مطلب برا بخوانید...

hamoonjonoon بازدید : 1162 شنبه 10 اسفند 1392 نظرات (0)

سایت غزل جدید 21 هامون

عاشقت هستم و عشق از تو تمنا نكنم

دل خود،خار در اين گنبد مينا نكنم

كار من عاشقي و كار تو عاشق كشي است

پس بدانم كه منم با چو تويي ما نكنم

ديده ي غمزده از نرگس جادو بستم

كه دل خويش گرفتار معما نكنم

اين همه ناز نكن،عمر كمي كوتاه است

بر حذر باش كه با ناز دگر تا نكنم

كس نداند كه در آن پرده چه ها مي كردي

دشمنت نيستم و راز تو حاشا نكنم

توبه از بوسه ي لب هاي لطيفت كردم

كه دگر دم به دم از درد خدايا نكنم

چهره ي چون مه و چشمان دل انگيزت را

داغ بر دست نهادم كه تماشا نكنم

سال ها بود كه من عاشق و شيدا بودم

توبه كردم كه هواي دل شيدا نكنم

در تب عاشقي و مستي ات آرام نبود

دل بيچاره ي خود در تب سودا نكنم

همه شب از غم تنهايي خود ترسيدم

همه گفتند به هامون،كه پروا نكنم

hamoonjonoon بازدید : 679 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (1)

غزل 20 غزليات عاشقانه محسن نصيري(هامون)

چو پگاهی گر از آن لعل تو می بستانم

می نابی که آز آن همچو رخ مستانم

من از آن عشوه ی خورشید رخت می ترسم

که همه شب بروی از گذر دستانم

همچو مهتاب به تاریک شبم می تابی

نگهی باز بکن بر نگه چشمانم

جادوی نرگس مستت که گرفتارم کرد

کرده در بستر بیداری شب زندانم

تو به زیبایی آن گل که بدو بلبل گفت

همه ی ناز رخ ناز تو را خواهانم

آتش عشق که دروازه ی دل را سوزاند

راه بگشاد به ژرفای دل و دامانم

بار ها عشق سر راه دلم دام گذاشت

گر چه این بار بسوزاند ز عشقش جانم

دل ندانست به سجاده ی خون بوسه زده است

خون دل از سر عشق تو به مهر افشانم

همچو شمعی ز فراغ رخ تو می سوزم

همه جان چشم به راه تو ام و سوزانم

زين طلاطم كه ز عشق تو درونم باشد

تو مپندار كه دنيا گذرد آسانم

بشنو از بلبل سرمست که دیشب می گفت

همچو هامون ز غم یار غزل می خوانم

واژه های غزل از خانه ی خمار گرفت

مستی این غزل از دست نهان می دانم

hamoonjonoon بازدید : 882 پنجشنبه 01 اسفند 1392 نظرات (2)

غزل جدید 19 عاشقانه هامون

تا دل به تو بسته ام عزيزم

پابند تو گشته ام عزيزم

در دام نگاه پر فريبت

در خون بنشسته ام عزيزم

بي ماه نگاه مهربانت

از هم بگسسته ام عزيزم

از دوري تو گلايه دارم

وز اين گله خسته ام عزيزم

امروز بيا كه بي تو فردا

دور از تو شكسته ام عزيزم

گويند لبان من كه پيمان

با نام تو بسته ام عزيزم

با عشق تو از سياهي شب

بنگر كه چه رسته ام عزيزم

هامون خوش از اينكه دست تقدير

در دام تو جسته ام عزيزم

hamoonjonoon بازدید : 960 شنبه 26 بهمن 1392 نظرات (2)

غزل 18 عاشقانه جدید محسن نصیری

دل ربودم ز كسي و ز خودم دلشادم

به خيالم كه ز دام غم او آزادم

دل به آن نرگس بيمار اسيرش بستم

واي بر من كه دلم را به شكارم دادم

خود آهو بود آن دام كه من در راهم

پي او بودم در دام غمش افتادم

زآتش ديده درون دلم آتش افكند

نرود حادثه ي چشم سيه از يادم

عاشقي درد گرانيست و من مي دانم

كه به فرجام بخواهد فكند بنيادم

عاشق عشق شدم گرچه مرا آتش زد

و پس از سوختن من بدهد بربادم

جز ره عشق نبايد ره ديگر جستن

اين بود درك من از هر سخن استادم

در دل سوخته ام هيچ پشيماني نيست

گر چه در گوش غزل ها بزنم فريادم

از پي عشق تو هامون،پديدار آمد

از چه نالم كه غم عشق كند ايجادم

دل در اين خاك چنان آتش بي مهر نبند

كاين همه رنجش و سختي بدهد برآدم

hamoonjonoon بازدید : 1057 چهارشنبه 23 بهمن 1392 نظرات (1)

غزل جدید 17 غزليات عاشقانه هامون

عاشق سرگشته ی بی بند و ایمان توام

در پی کوی تو و در بند دامان تو ام

از کمان ابرویت صد تیر بر این دل زدی

همچو خون در چشمه ی لبریز مژگان توام

مهر تو چون مهر تابان روز ها تابد به من

شب ز سرما همچو چشم خیس لرزان تو ام

عاشق چشمان مستت گر شدم عیبم مکن

چون که در آن آینه در بند دستان تو ام

من در آن آیینه خود را در تو لرزان دیده ام

ناگهان دیدم که در زندان چشمان توام

دل ببردی و برفتی تا که در غم گم شوم

در غمت گمگشته ی پیدای پنهان تو ام

من همان خارم که بر دامان گل دامن زدم

دامنت نازک و من سرسخت دربان توام

از فدای گل شدن ترسی ندارم تا ابد

عاشق مردن درون خاک گلدان تو ام

هر سخن گویم که تا بار دگر خامت کنم

خود شدم خام تو و در بند زندان تو ام

بوسه ی آرام تو آرامش از جانم گرفت

شیر غران نبردم رام میدان تو ام

چون که آتش زد نگاهت بر دل بیچاره ام

همچو شمعی آتشین بی سر و سامان تو ام

گرچه هامون جان سپارد در ره سوزان عشق

تا ابد در آتش این عشق سوزان توام

hamoonjonoon بازدید : 811 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (2)

غزل 16 غزليات عاشقانه محسن نصيري(هامون)

after_the_rain

آمدي آتش زدي بر خانه ام

رخنه كردي در دل ديوانه ام

لرزشي در دين و آيينم نهاد

سجده ي چشمان تو بر شانه ام

تا كه با بوي تو گشتم آشنا

نشنوم بويي من از گلخانه ام

جادوي چشمان تو افسانه نيست

گر چه من در بند اين افسانه ام

گويي اندر ديده ي زيباي تو

همدم خاك در مي خانه ام

تا كه نامت بر زبانم آمده

با تمام واژه ها بيگانه ام

ساعتي خواهم كه آزارت دهم

من تو را با بوسه ي جانانه ام

بي تو و دست تو بي آرامشم

هم نشين غربت و ويرانه ام

تا نگاهت را ز من پنهان كني

پر ز تنهايي بود كاشانه ام

گرچه هامون آمد از دستت ستوه

پر ز شوق تو بود پيمانه ام

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic

98love.ir بزرگ ترین سایت عاشقانه مطالب عاشقانه,تصاویر عاشقانه,دل نوشته,اس ام اس عاشقانه

"هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود"

صفحه ما در گوگل

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چی شد که سر از 98لاو درآوردی؟
    عضویت در سایت

    برای عضویت در سایت عاشقانه از لینک زیر استفاده کنید:

    عضویت

    عضویت در 98 لاو

    آمار سایت
  • کل مطالب : 2940
  • کل نظرات : 22529
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 55230
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 100
  • بازدید امروز : 389
  • باردید دیروز : 746
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,715
  • بازدید ماه : 5,100
  • بازدید سال : 72,366
  • بازدید کلی : 130,642,218
  • موزیک پیشنهادی | علی اصحابی
    🎻 علی اصحابی، زندگیم
    98لاو همیشه همراه شماست !

    کانال 98لاو در تلگرام

    کانال 98لاو را دنبال کنید تا از آخرین متن و عکس های عاشقانه، آموزنده بهرمند شوید.همچنین جدیدترین موزیک ها و رمان های عاشقانه را دریافت خواهید کرد.

    برای عضویت با موبایل خود روی عکس بالا کلیک کنید.

    برای عضویت با کامپیوتر اینجا کلیک کنید.

    تولبار عاشقانه

    تولبار سایت عاشقانه 98 لاو

    با نصب تولبار سایت عاشقانه 98 لاو جدیدترین مطالب و تصاویر عاشقانه سایت را بالای مروگر خود به سادگی مشاهده کنید!

    نصب کنید