در را با شتاب باز میکند، آنقدر سریع که میترسم و برمیگردم سمت در! چشمم می افتد به کاور لباسی که دست اش است، میپرسم: بازم رفتی لباس خریدی؟! با سر جواب مثبت می دهد. با سرعت به طرف حمام می رود! اول ریش هایش را می زند و بعد دوش میگیرد. بلافاصله می آید و با دقت تمام مسواک میزند و من خیره فقط به حرکاتش نگاه می کنم. لباس هایش را در می آورد، از راه دور نشانشان می دهد و میگوید: خوبه؟! خوشگله؟! یک پیراهن و شلوار با رنگ بندی زیبا و شیک! هیجان زده میگویم:
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید...