loading...
سایت عاشقانه 98لاو
قوانین

آخرین ارسال های انجمن
98love بازدید : 6043 پنجشنبه 14 دی 1391 نظرات (1)

این هم قسمت هشتم  رمان و معرفی یه لینک منبع واسه خوندن قسمت آخرش...

دوستان میتوانند تمام قسمت های رمان را در اینجا ببینند.

قسمت آخر رمان الهه ناز

 

با لبخند از منزل خارج شدم .بسم اللهی گفتم و راهی شدم .بمنزل متین كع رسیدم، تو پله ها مهندس را دیدم كه پایین می آمد ، كت وشلوار كرم ، پیراهن قهوه ای وكراوات شیری قهوه ای، كیفش را به آن دستش داد

· سلام مهندس صبح بخیر

· سلام خانم رادمنش ، صبح شما هم بخیر

و تغییر مسیر داد و با من بالا آمد 

· مادرم صبحونه خوردن ولی داروهاشون رو شما بدین

· حالا شدین فرزند صالح .البته اگه ایشون رو بوسیده باشین كه دیگه جاتون تو بهشته.

سری تكان داد ولبخند زد وگفت: پس حتما جام طبقه اول بهشته ، چون ایشون رو بوسیدم ، هم با هم صبحونه خوردیم 

· خیلی عالیه خوشحالم كردین .دیشب خوش گذشت؟

· جدا جاتون خالی بود .اونجا یادتون بودم 

نگاهی با خجالت به او انداختم و تشكر كردم .در زذیم ووارد اتاق مادر شدیم

· سلام مادر جون .صبحتون بخیر

با لبخند و نگاه عمیقی از من پذیرایی كرد .جلو رفتم او را بوسیدم .او هم مرا بوسید 

· این یكی دو روز اینجا بوسه بارون شده 

با خنده گفتم : مگه بده مهندس؟

· نه خانم كاش همه بارونها ، بارون بوسه باشه ، نه بدبختی . با من كاری ندارین؟

· نه بفرمایین

· خداحافظ

· خدانگهدار

مادر لبخند زد.

· خب مادرجون حالتون چطوره؟ اجازه بدین كمی پنجره رو باز كنم كه هوای خوب بیرون رو تنفس كنین

داروهای مادر را دادم، پنجره را بستم و بعد خواندن كتاب را از سر گرفتیم صفورا آمد ملحفه ها را عوض كرد و رفت 

یكساعت بعد به مادر گفتم : مادرجون ؟ نگاهم كرد

· شما رنگ مو تو منزل دارین؟

مادر بلند شد بطرف كشو میز توالتش رفت و با دو سه تا جعبه رنگ مو برگشت 

· چه عالی!قهوه ایه. این رنگها رو خیلی وقته دارین؟

دو انگشتش را به من نشان داد

· دو ساله؟ شاید فاسد شده باشن. ولی فكر نمی كنم .حالا امتحان می كنیم اگه رنگ نگرفت می ریم می خریم .

مادر هنوز نمی دانست من رنگ مو را برای كی میخواهم 

گفتم: میخوام موهای شما رو رنگ كنم

مثل اینكه بدش نیامد. اجازه می دین؟

لبخند رضایت بر لبانش نشست .پس من برم از ثریا خانم پلاستیك بگیرم و بیام .

پایین كه رفتم دیدم دو نفر برای رنگ كردن در و پنجره ها آمده اند و میخواهند كار را شروع كنند .با خودم گفتم امروز همه رنگ كاری دارند .وقتی برگشتم مادر یك كیسه روی میز گذاشته بود. آنرا باز كردم .لوازم كامل رنگ مو در آن بود، كلاه، فرچه، اكسیدان وشانه های مختلف

خلاصه موهای مادر را رنگ كردم .صفورا و محبوبه و ثریا هم آمده بودند تماشا میكردند .انگار آرایشگاه باز كرده بودم .گفتم: اگه خواستین من حاضرم موهای شما رو هم رنگ كنم ، بی تعارف می گم 

تشكر كردند

 

 

دوستان بقیه قسمت رو دیه حال ندارم بذارم...خمیازه

از اینجا میتونین بخونین

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فاطمه در تاریخ 1393/02/26 و 16:44 دقیقه ارسال شده است

سلام من این رومانو خوندم لطفا عکس شخصیت هاشو بزارین ممنون


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic

98love.ir بزرگ ترین سایت عاشقانه مطالب عاشقانه,تصاویر عاشقانه,دل نوشته,اس ام اس عاشقانه

"هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود"

صفحه ما در گوگل

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چی شد که سر از 98لاو درآوردی؟
    عضویت در سایت

    برای عضویت در سایت عاشقانه از لینک زیر استفاده کنید:

    عضویت

    عضویت در 98 لاو

    آمار سایت
  • کل مطالب : 2940
  • کل نظرات : 22529
  • افراد آنلاین : 39
  • تعداد اعضا : 55230
  • آی پی امروز : 169
  • آی پی دیروز : 154
  • بازدید امروز : 239
  • باردید دیروز : 286
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,108
  • بازدید ماه : 9,012
  • بازدید سال : 84,864
  • بازدید کلی : 130,654,716
  • موزیک پیشنهادی | علی اصحابی
    🎻 علی اصحابی، زندگیم
    98لاو همیشه همراه شماست !

    کانال 98لاو در تلگرام

    کانال 98لاو را دنبال کنید تا از آخرین متن و عکس های عاشقانه، آموزنده بهرمند شوید.همچنین جدیدترین موزیک ها و رمان های عاشقانه را دریافت خواهید کرد.

    برای عضویت با موبایل خود روی عکس بالا کلیک کنید.

    برای عضویت با کامپیوتر اینجا کلیک کنید.

    تولبار عاشقانه

    تولبار سایت عاشقانه 98 لاو

    با نصب تولبار سایت عاشقانه 98 لاو جدیدترین مطالب و تصاویر عاشقانه سایت را بالای مروگر خود به سادگی مشاهده کنید!

    نصب کنید