loading...
سایت عاشقانه 98لاو
قوانین

آخرین ارسال های انجمن
mahdi242 بازدید : 5209 یکشنبه 24 اسفند 1393 نظرات (20)

این داستان واقعی هست...!

نوشته شده توسط کابر : mahdi242

داستان عاشقانه و غمگین خوش خیال

داستان عاشقانه و غمگین خوش خیال

 

قسمت اول

خودم نوشتم غلط املایی بود جدی نگیرید

 

صدای جیرینگ جیرینگ زنگ گوشی میومد...

خسته ام خسته حوصله ندارم برم مدرسه حقیقتش خیلی خسته ام ولی چیکار کنم باید برم..!

بلند شدمو رفتم دست صورتم و شصتم دیر شده بود... عمه فاطمه گفت : مهدی کجا صبحانه نخوردی ؟؟؟

گفتم خدایش دیرم شده... اینم بگم که من پدر و مادرم تو یه صانجه فوت شده بودند و خونه عمم زندگی میکردم

سال سوم دبیرستان فنی بودم و سال آخر تحصیلم بود... کفش رو پوشیدم رفتم سر خیابون ماشین بگیرم تا مرکز شهر

اخه مدرسه ما دوره... ماشین وایساد سوار شدیم..... تو ماشین خوابم میومد آخه خسته بودم دیشب خوب نخوابیده بودم...

رسید کرایه رو دادم... هدفون رو زدم تو گوشم راه افتاده تا ایستگاه مدرسه برم.... یه مشکل بود من باید از جلو یه مدرسه

دخترونه عبور میکردم.... داشتم میرفتم که دیدم یکی رو که با دیدنش لرزه ام میگرفت... اونو هر روز که میرم مدرسه میدیدم

خیلی خوشحال شدم خستگیم پرید دیدمش ... با رفقاش بودند نگاش کردم یک لبخند زدم ... اونم لبخند زد :)

من راستش خیلی بهش دل بسته بودم.... رفتم ایستگاه اتوبوس سوار شدم رفتم مدرسه...

داخل مدرسه دوستان رو دیدم از زنگ اول تا آخر فکرم به اون بود...

مرخص شدم به دوستم گفت.. حسن بیا امروز جلو مدرسه دخترانه بریم من باید یکی رو ببینم آخه رفیقم موتور داشت...

گفت : عاشق شدی نکــبت ؟ گفتم : خفه شو بابا..!

رفتیم اونجا منظر واستادم نیومدش عصابم خورد بود همه دخترا اومدن اما اون پیداش نشد...

عصاب ریخته بود.. رفتم مغازه یک نوشیدنی بخرم هوا گرم بود رفتم تو مغازه.. داشتم شاخ در میاوردم دیدم اون داخل مغازه بود. بدجور جا خوردم ... دید داغونم لبخند زد... منم عصابم راحت شد.. دو تا جک وستر خریدم (یک نوع نوشیدنی) ..

رفتیم رسیدم خونه.. همش تو فکرش بودم.. که اون داخل مغازه چیکار داشـــــــــــت ؟؟

گذشت و فردا شد... راه افتادم برم مدرسه... رسیدم جلو مدرسه دلو زدم به دریا گفتم اینبار میرم جلوش بهش میگم بیا تو کوچه کارت دارم....

 

یه نفس عمیـــــــــــق کشیدم و رفتم ... گفتم خانم میشه یه لحظه خصوصی باهاتون بحرفم.. یکم سکوت کرد و گفت باش....

رفتیم تو کوچه بهش گفتم میتونم اسمتون رو بپرسم؟؟؟

گفت : مریم هست اسمم..

گفتم : مریم خانوم میخواستم یه چیزی بهتون بگم ؟

گفت : خب بگو ؟

دستام میلرزید گفتم : من من دو دو ست دارم و عا عا شقت شدم... آخه اولین بارم به دختر پیشنهاد میدادم...

عصابش بهم ریخت انگار ..

گفتم این شماره امه یه سوال دیگه دارم که الان نمیشه گفت دیرم شده باید برم

شماره رو بهش دادم....

 

سریع رفتم.. عصابم نمیدونم چرا خورد بود ... و خوشحال بود....

رفتم مدرسه... ..

زنگ آخر خورد و یواش یواش منو حسن رفتیم ... اینبار دیگه جلو مدرسشون نرفتم رسیدم دم در خونه سریع رفتم سراغ گوشیم که اون اس ام اس نداده....

..

دیدم یک اس ام اس اومده... خوشحال شدم....

وفتی دیدم اس ام اس ایرانســـــــــــــــل بود :|

عصابم شد خراب گوشی رو پرت کردم سرم رو گذاشتم رو بالشت و چشامو بستم...

خسته بودم خوابم برد.... عصر شد بیدار شدم...

دیدم بازم اس ام اس نیومده بود...

کم کم بغضم داشت میترکید.. :(

 

هدفون رو برداشتم رفتم طرف ساحل ( بندرعباس ) قدم میزدم... ساعت 8 شب شد..

راه افتادم بیام خونه...

رسیدم خونه...

حالم یجوری بود !!

عمم پرسید: چت شده ؟؟

گفتم : هیچی خستم !!

گفت : نکنه سرما خوردی زنگ بزنم شوهر عمت بیاد بریم دکتر..!؟

گفتم : نه خوب میشم استراحت کنم...

رفتم خوابیدم...

صبح شد و حال نداشتم مدرسه هم نرفتــــــــم !

دیدم اس ام اس اومد....

باخودم گفتم دوباره ایرانســــله...

دیدم یه شماره عجیب و غریبه...

نوشته بود :

سلام..خوبی؟؟ من مریمم؟؟ سوال داشتی ؟؟

 

نوشتم واسش :

خیلی نامردی چرا دیروز اس ندادی میخواستم دق کنم؟؟

 

نوشت :

ای بابا دیروز گوشیم خراب بود...

 

نوشتم :

آها، خب چه خبر خوبی ؟؟ چیکار میکنی مدرسه هستی ؟؟

 

نوشت : اره مدرسه هستم زنگ تفریح هستم...! سوالتو بپرس؟؟

 

نوشتم :

سوال خاصی نداشتم ! خواستم بگم اون رو تو مغازه جلو مدرسه چیکار میکردی ؟؟ ببخشید کنجکاو شدم بدونم..

 

نوشت :

مغازه بابام بود پیشش بودم تعطیل کنه باهم بریم خونه...

 

نوشتم :

آها............................

 

اون روز خیلی باهم حرف زدم و چند روز همینجورگذشت و عاشق هم شده بودیم....

 

++ قسمت دوم بزودی ... ++

 

-- نوشته شده توسط مهدی فانتا --

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط در تاریخ 1394/02/21 و 18:45 دقیقه ارسال شده است

ﺳﻼﻡ.
ﻛﺎﺵ ﻳﻪ ﻛﻢ ﺑﺎ ﺟﺰﻳﻴﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﻨﻮﺷﺘﻴﻦ.
ﺯﻭﺩ ﺗﺮ ﻗﺴﻤﺖ ﺪﻭﻣﻮ ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ .

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/02/07 و 16:42 دقیقه ارسال شده است

خیلی قشنگ بود.

این نظر توسط پریا در تاریخ 1394/01/26 و 11:46 دقیقه ارسال شده است

بقیه داستان

این نظر توسط پریماه در تاریخ 1394/01/22 و 18:30 دقیقه ارسال شده است

سلام
ولی بازم آرفرین به جراتت.والا اولین پسری که با آرامش به عشقش میگه دوستت دارم.رو میبینم.ولی چرا اینقدر طول میکشه واس گذاشتن قسمت دومش با هیجان منتظرم فقط خواهشا یکم زودتر.ممنون
شکلک

این نظر توسط عادل داودی در تاریخ 1394/01/21 و 19:37 دقیقه ارسال شده است

قشنگ وعالی بود بعد فقط یه چیزی تو کله داستان که خسته بودید اگه اینو کم کنید عالی میشه داستانتونشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط MahdiGraph در تاریخ 1394/01/19 و 2:07 دقیقه ارسال شده است

بسیار زیبا بود منتظر قسمت بعدی هستم شکلک

این نظر توسط زت در تاریخ 1394/01/06 و 3:22 دقیقه ارسال شده است

خوب بود ولی اینو بدونید دوستای گلم عشقی وجود نداره همش سرگرمی من سر عشق الان هشت سال خانوادم رو ندیدم من از خانوادم به خاطر اون گذشتم ولی اون به خاطر پول من رها کرد و الان هیچی جوز خاطره تو زندگیم ندارم

این نظر توسط simsim15 در تاریخ 1394/01/05 و 20:22 دقیقه ارسال شده است

عالی بود ممنونhttp://www.98love.ir/images/smilies/smile (27).gif

این نظر توسط عليرضا ايراني نیا در تاریخ 1394/01/01 و 11:30 دقیقه ارسال شده است

آفرین خیلی قشنگه

این نظر توسط نسیم در تاریخ 1393/12/28 و 23:33 دقیقه ارسال شده است

کی می خواز قسمت دومش رو بزاری؟


کد امنیتی رفرش
1 2 صفحه بعد
درباره ما
Profile Pic

98love.ir بزرگ ترین سایت عاشقانه مطالب عاشقانه,تصاویر عاشقانه,دل نوشته,اس ام اس عاشقانه

"هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود"

صفحه ما در گوگل

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چی شد که سر از 98لاو درآوردی؟
    عضویت در سایت

    برای عضویت در سایت عاشقانه از لینک زیر استفاده کنید:

    عضویت

    عضویت در 98 لاو

    آمار سایت
  • کل مطالب : 2940
  • کل نظرات : 22529
  • افراد آنلاین : 43
  • تعداد اعضا : 55230
  • آی پی امروز : 241
  • آی پی دیروز : 154
  • بازدید امروز : 402
  • باردید دیروز : 286
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,271
  • بازدید ماه : 9,175
  • بازدید سال : 85,027
  • بازدید کلی : 130,654,879
  • موزیک پیشنهادی | علی اصحابی
    🎻 علی اصحابی، زندگیم
    98لاو همیشه همراه شماست !

    کانال 98لاو در تلگرام

    کانال 98لاو را دنبال کنید تا از آخرین متن و عکس های عاشقانه، آموزنده بهرمند شوید.همچنین جدیدترین موزیک ها و رمان های عاشقانه را دریافت خواهید کرد.

    برای عضویت با موبایل خود روی عکس بالا کلیک کنید.

    برای عضویت با کامپیوتر اینجا کلیک کنید.

    تولبار عاشقانه

    تولبار سایت عاشقانه 98 لاو

    با نصب تولبار سایت عاشقانه 98 لاو جدیدترین مطالب و تصاویر عاشقانه سایت را بالای مروگر خود به سادگی مشاهده کنید!

    نصب کنید