چه سخاوتمند است پاییز که
شکوه بلندترین شبش را عاشقانه
پیشکش تولد زمستان کرد....
زمستانتان سفید و سلامت
ن گریزانم از این خسته ترین شکل حیات
و از این غربت تلخ
که به اجبار به پایم بستند
می گریزم از شب
می گریزم از عشق
و تو ای پاک ترین خاطره ها
همه جا در پی تو می گردم...
دلمــ بهانـه اتـــ رآ مے گیــرد
چقـَدر امـروز حس میکنمـ نبودنتـــ رآ...
صدایتــــ در گوشمـ مے پیچد
و مـטּ بے اختیـــار میگویمـ :" جـآنَمــ ؟؟ مرآ صِـدا کردے؟؟
چـِﮧ بی پَروا دِلـَم آغوشـﮧ مَمنوعـﮧ اے را میخواهَد
که شَرعــے بودَنَش را
فَقَط مَن میدانمُ و دِلـَم
و من به تــ♥ـو نگاه میکنم
یـــ♥ـادم میرود
از تــ♥ــو چه میخواستم
برای خودم !
عظمت تـ♥ـو مرا غـ♥ـرق میکند
فقط باش….
همین که هستی کافیست…!
دور از من…..!
بدون من….!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!! خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست…..
دلخوشم به این حماقت شیرین….
بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر
دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ
وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ
“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” .
هر وقت از دست کسی یا چیزی ناراحت شدی
فقط یه لحظه , یه لحظه
به نبودنش یا نداشتنش فکر کن.....!