loading...
سایت عاشقانه 98لاو
قوانین

آخرین ارسال های انجمن
98love بازدید : 676 شنبه 28 آذر 1394 نظرات (0)
داستان عاشقانه مرا براي خودم ميخواهي
روزي پسري خوش چهره در يكي از شهرهاي آمريكا در حال چت كردن با يك دختر بود، پس از گذشت دو ماه، پسر عالقه بسياري نسبت به او پيدا كرد، اما دختر به او گفت: »ميخواهم رازي را به تو بگويم.
«پسر گفت: گوش ميكنم. دختر گفت: » من ميخواستم همان اول اين مسئله را با تو در ميان بگذارم، اما نميدانم چرا همان اول نگفتم، راستش را بخواهي من از همان كودكي فلج بودم و هيچوقت آن طور كه بايد خوش قيافه نبودم، بابت اين دو ماه واقعا از تو عذر ميخوام.
« پسر گفت: »مشكلي نيست.« دختر پرسيد: »يعني تو االن ناراحت
نيستي؟ « پسر گفت: » ناراحت از اين نيستم كه دختري كه تمام اخالقياتش با من
ميخواند فلج است، از اين ناراحتم كه چرا همان اول با من روراست نبودي، اما مشكلي نيت من باز هم تو را
ميخواهم.« دختر با تعجب گفت: »يعني تو باز ميخواهي با من ازدواج كني؟«
پسر در كمال آرامش و با لبخندي كه پشت تلفن داشت گفت: »آره عشق
من« دختر پرسيد: »مطمئني پيتر؟« پيتر گفت: »آره و همين امروز هم ميخوام تو را ببينم.« دختر با خوشحالي قبول كرد و پيتر همان روز با ماشين قديمياش و با يك شاخه گل به محل قرار رفت، اما هر چه
گذشت دختر نيامد... پس از ساعاتي موبايل پيتر زنگ خورد...
دختر گفت: سالم پيتر گفت: سالم، پس كجايي؟ دختر گفت: »دارم ميآيم، پيتر از
تصميمي كه گرفتي مطمئن هستي؟« پيتر گفت: اگر مطمئن نبودم كه به اينجا
نميآمدم عشق من. دختر گفت: آخه پيتر پيتر گفت: »آخه نداره، زود بيا من منتظر هستم« و پايان تماس...
پس از گذشت دو دقيقه يك ماشين مدل باال كه آخرين دستاورد شركت بنز
بود كنار پيتر ايستاد... دختر شيشه را پايين كشيد و با اشك به آن پسر نگاه
ميكرد... پيتر كه مات و مبهوت مانده بود فقط با تعجب به او نگاه ميكرد.
دختر با لبخندي پر از اشك گفت سوارشو زندگي من... پيتر كه هنوز باورش نشده بود، پرسيد:
»مگر فلج نبودي؟ مگر فقير و بدقيافه نبودي؟ پس... من همين االن توضيح
ميخواهم.« دختر گفت: »هيس، فقط سوارشو«
آري، آن دختر كسي نبود جز »آنجلينا بنت«، دهمين زن ثروتمند دنيا كه پس
از اين جريان در مطبوعات گفت: هيچ وقت نميتوانستم شوهري انتخاب كنم كه من را به خاطر خودم بخواهد، زيرا همه از وضعيت مالي من خبر داشتند و نميتوانستم ريسك كنم... به همين خاطر تصميم گرفتم كه با يك ايميل گمنام وارد دنياي چت شدم، سه سال طول كشيد تا من پيتر را پيدا كردم،
در اين مدت طوالني به هر كس كه ميگفتم فلج هستم با ترحم بسيار من را رد ميكرد، اما من تسليم نشدم و با خود ميگفتم اگر ميخواهم كسي را پيدا كنم بايد خودم را يك فلج معرفي كنم
ميدانم واقعا سخت است كه يك پسر با يك دختر فلج ازدواج كند، اما پيتر يك پسر نبود...
او يك فرشته بود.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic

98love.ir بزرگ ترین سایت عاشقانه مطالب عاشقانه,تصاویر عاشقانه,دل نوشته,اس ام اس عاشقانه

"هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود"

صفحه ما در گوگل

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چی شد که سر از 98لاو درآوردی؟
    عضویت در سایت

    برای عضویت در سایت عاشقانه از لینک زیر استفاده کنید:

    عضویت

    عضویت در 98 لاو

    آمار سایت
  • کل مطالب : 2940
  • کل نظرات : 22529
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 55230
  • آی پی امروز : 312
  • آی پی دیروز : 118
  • بازدید امروز : 485
  • باردید دیروز : 376
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 861
  • بازدید ماه : 4,659
  • بازدید سال : 80,511
  • بازدید کلی : 130,650,363
  • موزیک پیشنهادی | علی اصحابی
    🎻 علی اصحابی، زندگیم
    98لاو همیشه همراه شماست !

    کانال 98لاو در تلگرام

    کانال 98لاو را دنبال کنید تا از آخرین متن و عکس های عاشقانه، آموزنده بهرمند شوید.همچنین جدیدترین موزیک ها و رمان های عاشقانه را دریافت خواهید کرد.

    برای عضویت با موبایل خود روی عکس بالا کلیک کنید.

    برای عضویت با کامپیوتر اینجا کلیک کنید.

    تولبار عاشقانه

    تولبار سایت عاشقانه 98 لاو

    با نصب تولبار سایت عاشقانه 98 لاو جدیدترین مطالب و تصاویر عاشقانه سایت را بالای مروگر خود به سادگی مشاهده کنید!

    نصب کنید