نوشته ها و شعر های عاشقانه و جدید
زیـن پـس آرام بــخـــواب عـشـق مـن!
مـــن تمام شب های نبودن تـــو را
بـايــد بـيـدار بـاشـم!!!
هر شب هزاران بوسه نذر کردهام ..
خــــــدا مـي شــمارد..
مـــن مي بوسم..و کنار میگذارم ..
آرزوهای دونفرهمان را که درسر داشتم..
يــــک ، دو ، ســــه ، چهــار...
هـــزار و يـکـــ ، هــزار و دو...
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد
به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم
ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
انتظار سخت است،
فراموش کردن هم سخت است
امااینکه ندانی
بایدانتظاربکشی
یافراموش کنی
سخت تر است...
با خیال تــــو...، حتی با خیال تــــو،
لبخند هست ،شادی هست ،بوسه هست
و آغوشی است که من
در آرامش آن هر شب به خواب می روم،
با خیال تـــــو "عشق" هست
برای حس خوشبختی حتی خیال تــــو کافی است...
بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد ...
هـیـــــچ نـپـرسـد ...
فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد
بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
روزهای بی تــــــــــــــــــــو بودن را...
شتم...ولی آسان نبود عزیز دل
انسان ممکن است
با یک نفر بیست سال زندگی کند
و آن شخص برایش یک غریبه باشد ،
می تواند با یک نفر
بیست دقیقه وقت بگذراند
و تا آخر عمر فراموشش نکند ...
دســـــت خودت نیسـت
زن که باشـــی
گاهــــی دوســت داری تکـیـه بدهــی...
پــناه بــبری....ضعیــف باشــی...
دســت خودت نیــست...
گهگاه حریصانه بومیکنی دستهایت را...
شایــــد عطــر تـــلخ مــردانه اش
لابهلای انگشتانت باقی مانده باشد...!
دســت خــودت نیـــست
زن که باشــی...
گاهی رهایش میکنی و پشت سرش آب میریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش...
به این امید که او خوشبخت باشد..
دســت خــودت نیــست
زن که باشــی
همه دیـوانگی های عالـم را بلدی!!!