می نویسم شاید روزی بخواند-دل نوشته های عاشقانه
برای تو که اروز هر شب و روز منی
برای تو که بود و نبود قصه های هر شب منی
برای تو که زیباترین مخلوق خدای منی
برای تو که رنگ چشمات رنگ دریاست
برای تو که شوق نفس هامی
برای تو که دلم تنگ نگات میشه هر لحظه
برای تو که دنیای ویرونمو بهشت کردی
برای تو که غنچه شکفته زندگیمی
برای تو که حس بهار رو در من میدمی در هر تنفس
برای تو که اسمت بر لبم نوازش دریاست بر تن خستم
برای تو که همه قول قرار هام برای توست
برای تو که هم زبون هم نفس منی
دوست دارم مرضی
فقط تو رو تو دنیا کم دارم
ادامه این مطلب...
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :
هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را
هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو
هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم
و در آخر هر دو پی بردیم
تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو
آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود …
اینجا که من رسیده ام ...
ته دنیای بدون تو بودن است!!
همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!
خوب تماشا کن...
دلم هم تنگ نشده!
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم ...
تو باش و دل من و همه فریادها..
تو زندگی کسی بهم نگاه نکرد
تو شهر بودم اما غریبه ی بیش نبودم
همه باریدن اما کسی واسه من اشکی نریخت
ادما کنارم بودن اما گمشده بینشون بودم
همه ادما خوب بودن و ازم به راحتی رد میشدن
شب یلدا شده هر شب من بی تو
ادما واسم ادما شدن دگر
زندگی دگر بی تو سرابی گشته
پیک هارو میخورم یکی یکی
تامست شوم وبرای ساعتی هم که شده بیخیالت شوم
وقتی مستی از سرم پرید
تازه فهمیدم همه رو
به سلامتی تو خوردم .........!
نـمـیدونـم چـه سـرّی داره!
اسـم كـوچـیـكـم هـزار بـار هـم گـفـتـه شـه..
بـه پـایِ یـه بـار گـفـتـن تـو نـمـی رسـه ...
آزادو رهایم ازاین دنیای نامعلوم...
هرلحظه میشنوم که تکه ای از قلبم میشکند،،،
وقسمتی از وجودم خٌرد میشود!!!
هر لحظه حس میکنم نگاه سنگین آدم ها را !!!
نگاه هایی که تنهایی ام را به رخ ام میکشند....
ومن تنهایم ،،،،،تنهای تنها....
اما خدایی دارم ،،به پاکی آسمان و به صافی دریا...
که دراین نزدیکیست!!!
ومن فارغم از این همه تنهایی،،،
با خدای تنهایی که ،،، تنهاییم را جز وجود تنهایش ،،، تنهایی تسکین نمی بخشد...
ومن سپاسگذارم از این همه تنهایی......
هوای بارونی ...
یه کوچه ی خلوت ...
یه دنیا دلتنگی ...
زوم رو صفحه ی خاموش گوشی !
تو کوچه پس کوچه های شهر به دنبال یک غریب آشنا ...
بین من و تو الان فقط یک کوچه فاصله است ....!
لعنت به حال این لحظه های من ...
+ " خوب ترین حادثه میدانمت
خوب ترین حادثه میدانی ام ... ؟! "