عشق آمد
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد زدوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامی ست زمن بر من و باقی همه اوست
***
*
***
*
از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد
و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد:
با عشق تو در خام نهنا خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
***
*
***
*
راه تو به هر روش که گویند خوشست
وصل تو به هر جهت که جویند خوشست
روی تو،به هر دیده که بینند نکوست
نام تو به هر زبان که گویند خوشست