اشعار عاشقانه ی فاضل نظری
غمخوارمن به خانه غمها خوش امدي
بامن به جمع مردم تنها خوش امدي
بين جماعتي که مراسنگ ميزنند
مي بينمت براي تماشاخوش امدي
راه نجات ازشب گيسوي دوست نيست
اي من،به اخرين شب دنياخوش امدي
ماجراي من وعشق روشن است
اي قايق شکسته به درياخوش امدي
بابرف پيري ام سخني بيش ازاين نبود
منت گذاشتي به سرماخوش امدي
اي عشق اي عزيزترين ميهمان عمر
ديرامدي به ديدنم اماخوش امدي!
#فاضل نظری