رویای شیرینم
به تو که فکر می کنم
از هجوم مورچه ها در امان نیستم
امیر_طاهری
صبح
نه از طلوع آفتاب
نه از آواز گنجشکها
نه از روشنایی شهر
و نه از صدای ِ نماز پدر
صبح،
از «صبح به خیر» تو شروع میشود و
با لبخندت ادامه مییابد...
نباشی،
شبی سراسیمهام
که در انتظار صبح
پرپر میزند..
#مريم_ملك_دار
حریص چشمان توام
وقتی نگاه می کنی
و خاطر زمین و زمان را جمع
و معنا می بخشی به آنی، همه بودن مرا .
گاهي براي او
چيزهايي مي نويسي
بعد پاک مي کني
پاک مي کني
او هيچ يک از حرف هاي تو را
نمي خواند
اما تو
تمام حرف هايت را گفته اي
#مورات_هان_مونگان
هر ماه پر از حسرت دیدار، دی است
هر فاصله ی سرد دل آزار، دی است
آغاز زمستان پی تقویم نگرد
هر لحظه ی آغوش تو بی یار، دی است
شانه اش گویا به دست یک فرشته ناز شد
گوشه ی شالش به آرامی ز یک سو باز شد
ناگهان سی برگ از تقویم خورشیدی گذشت
ماه کامل پیش رویم صنعت ایجاز شد
شرم شرقی رقص موزون داشت در چشم اصیل
ساز سنتور دلم وقتی هنرپرداز شد
از پیمبر بودنش چیزی نمی دانم،فقط
پلک را بر هم زد و دنیا پر از اعجاز شد
شال بار دیگر آرامید روی شانه اش
جلوه ای پایان پذیرفت و غزل آغاز شد
#امیرخشایار_جوادی
به نستعلیق قرآن می سپارم اشتباهم را
چه لذت بخش کرده خط چشمانت گناهم را
.
نمی دانم که لذت را بچسبم یا که غیرت را
بیندازم به تو یا که رقیبانم نگاهم را
.
چه مغرورم!ولی آنقدر زنجیرم به احساسم
که تا رد می شوی کج می کنم سمت تو راهم را
.
مرا آشفته ی خود کرده ای اما ببین مویت
چگونه رام خود کرده ست خودکار سیاهم را
.
برای بردن ایمان من لبخند هم کافی ست
همین یک شعله آتش می زند انبار کاهم را
#هوشنگ ابتهاج
باچترآبیت به خیابان که آمدی
حتماً بگوبه ابربه باران که آمدی
امروز روز خوب من و روزخوب توست
باخنده روئیت بنمایان که آمدی
#صفريان
🌿🌹🌿
مرا خود با تو
چیزی در میان هست
و گر نه
روی زیبا در جهان هست
#سعدى