سرگذشت تَــــرانه عشق - قسمت دهم، آخر
قسمت های قبلی:ترانه عشق
اون ترم هم بالاخره تموم شد با همه سختیهاو دوریهاش و آخرین طناب ارتباط من و
شهریار قطع شد . تموم و من دیگه تمرین فراموش کردن میکردم .
هر روز هرشب هرساعت .............
تا دو سال و نیم بعد که یک روز که توی خونه نشسته بودم یک شماره ایرانسل
ناشناس بهم زنگ زد . جواب نمیدادم اما اون دائم پیغام میداد که بردار میخوام باهات
حرف بزنم . اما من بازم جواب نمیدادم تا اینکه اسممو آورد : ترانه کارت دارم .
دلم ریخت . 100 بار اون پیغام رو خوندم تا . . .
بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید. . .